yaf

yaf

yaf

دانلود رمان گناهکار کامل

خلاصه رمان گناهکار
ندگیمو پر از سیاهی کردم. پر از نفرت و تاریکی..فقط به خاطر همون عذابی که همیشه ازش دَم می زد. انقدر که برای خودم این واژه ی گناهکار رو تکرار کردم تا تونستم کاری کنم بشه ملکه ی ذهن و روح و قلبم.اون شعارش دوری از گناه بود ولی عملش… یک گناهکار ِ حرفه ای بود..یه ادم از جنس تاریکی ولی با ظاهری شیشه ای ، شکست..بالاخره تونست ظاهر شیشه ای وشکننده ش رو هزار تیکه کنه. و اونوقت بود که ظاهر زشت و پلید گناهانش نمایان شد. و من دیدم ، به چشم دیدم. بزرگترین گناهان اون افراد گناهکار رو دیدم و نفرت رو تو وجودم پرورش دادم. نفرت همون چیزی که بر قلب سنگی من حکومت می کرد.. من…
آرشام… اسمم گناهکار ، رسمم تباهکار

 

بخش هایی از متن رمان گناهکار
هر دو دستش دورم حلقه شد. نفسای هر دومون داغ بود. صورت هر دوی ما از حرارت و داغی این نفس ها می سوخت! سرشو برد پایین و این وسط یه حس مزاحم داشت اذیتم می کرد. ناخوداگاه دستامو گذاشتم تخت سینش و خواستم از خودم دورش کنم؛ با اینکه حال خودمم تعریفی نداشت، ولی مقاومت کردم. سرشو آورد بالا، سفیدی چشماش به سرخی می زد و صورتش ملتهب بود. نفسام نامنظم بود که تو چشمای نیمه باز و خواستنیش زل زدم. آروم و مردد گفتم: بگو که نمی خوای ازم سوءاستفاده کنی؛ بذار مطمئن بشم!
چند لحظه با سکوت توی چشمام خیره شد. نگاهش سرگردون بود، لباشو به لاله ی گوشم چسبوند و پشت کمرمو نوازش کرد؛ جدی بود!
– من اگه می خواستم ازت سواستفاده کنم خیلی وقت پیش این کار رو می کردم؛ موقعیتایی برام جور شد که بدون مزاحم می تونستم به خواستم برسم؛ این طور نیست؟
انگشتای دستمو تو موهاش فرو بردم.
– ولی این کارمون غیر از این نیست. ما هر دو …
– نمی تونیم!
– چرا نتونیم؟
– تو می تونی؟
صداش حالمو بدتر کرد. یه جوری بود، یه جوری که مجبورم می کرد پیش برم و هیچی نگم.
– شاید … شاید بتونم.
– نه …
و محکم تر ادامه داد.
– نمی تونی دلارام، نمی تونیم!
با زدن این حرف انگار کنترلمو ازم گرفت و توانمو از دست دادم. انگار هر دو فراموش کرده بودیم که شایان با فاصله ای شاهد حرکات ماست. نمی دونستم با دخترا در چه حاله، ولی صداشون رو می شنیدم. بهشون بی توجه بودم، انگار که هیچی نمی شنوم و فقط آرشام بود از اون فاصله ی خیلی کم، دستایی حرارت و داغی آتیشو به خودشون داشت. هر دو ساکت بودیم؛ همش می خواستم به خودم تلقین کنم که درسته با آرشامم، ولی از سر اجبار داره باهام این کار رو می کنه نه از روی عشق، ولی هر بار با حرکات خاصش به این باور می رسیدم که این کشش از طرف هر دوی ماست و این احساس نمی تونه یک طرفه باشه!
اگه همه چیز از سر اجبار اتفاق میفتاد پس این گرما از چیه؟ این تپش های بی قرار، این همه هیجان و این همه اشتیاق؟!
کاملا حسش می کردم و برام قابل لمس بود!

 

لینک های دانلود رمان گناهکار

دانلود با فرمت pdf


موضوعات مرتبط:

برچسب‌ها: ،


تاریخ : ۱۴ بهمن ۱۳۹۸ | ۰۹:۴۰:۴۶ | نویسنده : pari | نظرات (0)نظرات (0)
[ ]
<<         >>


.: Weblog Themes By 123blog.ir:.